تراش قلم

از ابن مقله شیرازی رحمت اله علیه نقل کرده اند که:{ملاک خوبی خط تراش قلم است و هر کس قلم را خوب بتراشد خط نوشتن برایش آسان می گردد.}وبعضی دیگرگفته اند{یاد دادن تراش قلم مهمتر ازتعلیم خط است}

وسایل مورد نیاز برای تراشیدن قلم عبارتند از:قلم تراش و قط زن.

قلم تراش چاقوی مخصوص تراش قلم است.معمولا قلم تراش به صورت یک تیغه و دو تیغه در بازار به فروش می رسد.جنس تیغه ها خیلی خشک و شکننده است و به مراقبت و احتیاط در هنگام استفاده نیاز دارد.

قطع زن:

قطعه چوب سخت و محکمی به طول تقریبی 10سانتیمتر و عرض تقریبی 3 سانتیمتر است که برای قطع زدن نوک قلم نی از آن استاده می شود.یک طرف این قطعه چوب که روی میز قرار می گیرد باید کاملا مسطح باشد ولی روی دیگر آن که برای قطع زدن قلم استفاده می شود باید در قسمت عرضی کمی قوس داشته باشد.

برای درست کردن قطع زن از استخوان –شاخ جانوران و{نی}نیز استفاده می شود .ولی هیچ گاه نباید از آهن و شیشه و مانند آنها برای قطع زدن قلم استفاده کرد چون تیغه قلم تراش صدمه می خورد و از بین می رود.

برای تراشیدن قلم-قلم تراش را به گونه ای در دست راست و قلم را در دست چپ قرار دهیدکه دستها هم بر قلم و هم بر قلم تراش مسلط باشد.

سپس با فشاری که با انگشتان شصت بر تیغه قلم تراش وارد می کنید قسمت میدان قلم را تراش دهید.

اندازه میدان قلم حدود پیرامون دور قلم در نظر گرفته می شود.تراش میدان قلم به صورت قوس دار انجام می شود وتا نردیک شدن به پوسته سخت قلم ادامه می یابد .عمل بعدی گرفتن پهلو های قلم است.این کار هم به صورت قوس دار انجام می شود و باید از دو طرف به یک اندازه از پهلو های نوک قلم کاسته شود .

مقدار برداشتن پهلو ها- به ریزی و یا درشتی عرض قلم بستگی دارد.

حال با اسفاده از قلم تراش قسمتی از پوسته پشت قلم را در قسمت نوک و زبانه قلم بردارید.این کار برای ذخیره شدن مرکب در پشت قلم صورت می گیرد.

باید توجه کنید که پوسته پشت قلم در دو طرف نوک سمت راست{وحشی}و نوک سمت چپ قلم{انسی}نباید برداشته شودو این کار فقط در قسمت وسط زبانه قلم انجام می گیرد.

در مرحله بعد با قرار دادن قط زن روی میز قلم را از پشت روی آن قرار دهید وبا فشار دادن نوک تیغه قلم تراش آن را فاق بزنید.

فاق شکافی است که درست در وسط عرض قلم و در جهت میدان آن ایجاد می شود .

فاق باعث می شود که هنگام نوشتن-مرکب ذخیره شده در پشت قلم-راحت تر و روان تر رو ی کاغذ جریان پیدا کند.بهنر است قلم های سست-فاق نداشته باشد.همچنین بهتر است قلمهای دانش آموزان دوره ابتدایی را فاق نزنید چون باعث سست شدن آن و در نهایت شکستن نوک قلم می شود.

آخرین مرخله تراش قلم-قطع زدن است . برای این کارقطع زن راروی میز بگذارید –قلم رااز پشت روی قطع زن قراردهید وبا فشاردادن تیغه قلم تراش-قلم راقطع بزنید.قطع زدن قلم کمی شیب دارانجام می شود.برای صاف شدن نوک قلم پس ازاین مرحله ازنوعی سمباده مخصوص{فقط برای دانگ های بزرگ}استفاده می شود.حالا قلم آماده نوشتن است

قلم

 

.چگونگی گزینش قلم

.تراشیدن قلم

.مراحل تراش قلم

قلم مهمترین ابزار نوشتن است كه در شرافت آن گفته اند: اول چیزی كه خدا آفرید و به او فرمان داد قلم بود. و خدای تعالی در كتاب عظیم خود در سوره قلم ابتدا به ذكر آن فرموده است: «ن و القلم و مایسطرون» و گفته اند: بدان سبب نام قلم گرفته كه از اصله ی خود بریده و قطع گردیده است، چون قلم به معنی قطع است. و نیز گفته اند: وقتی تراشیده شد قلم گویند و اِلاّ آن را (نی) نامند.

قلم خوب آن است كه در پختگی، اعتدال داشته باشد، نه خام باشد نه سوخته؛ و باید سرخ و سفید باشد نه سیاه و زرد و نه خاكستری. نشان پختگی اش آن است كه سرخی آن به غایت سرخ و سفیدی آن نهایت سفید باشد. نه در سرخی سیاه رنگ بود و نه در سفیدی زردگونه. راست باشد و رگهای پوست آن نیز راست و هموار بود، گره و پیچ نداشته باشد، كه اگر رگهای اصلی قلم راست نبود نوشتن نیك را لایق و فایق نیست.  در بلندی و كوتاهی و سنگینی و استحكام نیز به حد اعتدال ومحكم و مجوّف و اندرون سفید باشد نه سست و سبك.

«در قلم شش سین بود، سه زان حسن، سه زان قبیح        سرخ و سخت و سنگی و دیگر سبك سست و سیاه »

دیگری گفته است:

 «نگزینی سیاه و سست و سبك   سرخ و سنگین و سخت پیدا كن»

سلطانعلی مشهدی می گوید:

اولاً می كنم بیان قلم         بشنو این حرف از زبان قلم

كه قلم سرخ رنگ می باید  نه به سختی چو سنگ می باید

نه سیاه و نه كوته و نه دراز یادگیر ای جوان ز روی نیاز

معتدل نه ستبر و نه باریك  و اندرونش سفید و نی تاریك

نه بر او پیچ و نه در او تابی  ملك خط راست نیك اسبابی

گر قلم سخت باشد و گر سست    دست از این و از آن بباید شست

مجنون هراتی در رسم الخط خود گوید:

قلم باید كه باشد بی خم و تاب             درون اسپید و رگها راست دریاب

دگر سرخ و سپید و سخت و سنگین      چنین گفتند استادان پیشین

استادی به دوست خود نوشت:

در طول مدّتی كه در كار كتابت ممارست داشته ام كتابتی كه بر نام و نشان، چیره و جاری مجرای القاب و انساب گردیده است، دریافته ام كه قلمهای سخت كه محصول خشكی است، بر روی كاغذ كلفت و پوست با جریان و گذرنده است. و آبی آن بر روی كاغذ معمولی روانتر و صافتر می گذرد. باید قلمهایی برگزینی كه محكم و با پوست پاكیزه و روشن و كم پیه و پرگوشت و تنگدل و سنگین وزن باشد.

چگونگی گزینش قلم

و نیز استادی در حال تعلیم به شاگرد خود می گفت:

قلم باید محكم و سخت و میانه باریك و كلفت باشد و آن را از نزدیك بندها و گره ها نتراش كه در كارها بستگی می آورد و با قلمِ پیچ و تاب دار و فاق نامستوی منویس. اگر نی بحری یا فارسی به دست نیاوردی و ناچار شدی با قلم های َنبَطی بنویسی آن كه گندم گون (بین سرخ و سفید) است اختیار كن.

ابوعلی بن مقله وزیر – رحمه الله – در جمله ای كوتاه، وصف كامل قلم نموده است: «بهترین قلم ها آن است كه پیكر آن در پختگی و رسیدگی محكم، و پوستش باطراوت شده باشد و آن را پس از تمام برآوردن دانه و بذر و زرد شدن برگ و كشیده شدن قد بریده باشند و پیه آن سخت و حجم آن سنگین باشد.»

و نیز از او نقل است كه بهترین قلم ها آن است كه به اندازه ی شانزده تا دوازده انگشت دراز باشد و كلفتی آن به قدر انگشت سبابه تا حد انگشت چهارم بوده باشد. و در جای دیگر گفته است: قد و اندازه قلم نباید از یك وجب تجاوز كند.

جعفر تبریزی در رساله ی خود انواع قلمها را (واسطی، آموئی، بصری، مازندرانی) برشمرده است و گوید: بهترین آن واسطی است، پس از آن آموئی؛ و انواع دیگر را اعتبار نباشد.

و صاحب فواید الخطوط گوید: بهترین قلم، قلم واسطی است و نشانه خوبی قلم آن است كه در تراشیدن، قُلامه (تراشه و خرده) آن نجهد بلكه همانجا بر زمین ریزد و اگر رگهای قلم راست نباشد كتابت را نیك و لایق نباشد.

تراشیدن قلم :

مؤلف جامع محاسن گوید:

استادی می گفت: به قلم ها ستم مكنید. گفتند: چه ستمی؟ گفت: این كه با قلم باریك خط درشت بنویسی و بالعكس.

اهل خط برای هر نوع خط، تراشی خاص و در خور مقرر داشته اند و تراش قلم بدین نسبت از درشت جلی تا ریزخفی متفاوت می گردد، و برای كاتب به ویژه كاتبی كه چند نوع یا همه انواع را می نویسد قلمهای مختلف و متعدد در كار است، مانند آلات مختلفی كه در صنایع به كار می رود.

مؤلف صبح الاعشی از مقرّ العلائی بن فضل الله نقل كرده است كه به خط ابن مقله رحمةالله دیدم كه نوشته بود:

آری! آری! ملاك خوبی خط ، خوبی تراش قلم است و هر كس قلم را خوب بتراشد خط نوشتن برایش آسان می گردد . بر اهل این صناعت لازم است كه همه ی فنون تراش قلم و قط آن را از تحریف و تدویر و توسیط و بین آنها را  رعایت و حفظ كند تا در نوشتن خط توانا باشد و قلم برای كاتب مانند شمشیر در دست مرد دلیر است و هم گوید (مقر العلائی): نیكویی تراش قلم نصف خط است و بعضی گفته اند: «الخط كلّه القلم» و یاد دادن تراش قلم، مهمتر از تعلیم خط است (تعلیم البرایة اكبر مِن الخط)

ابراهیم بن محمد شیبانی گفته است: واجب است كه شروع تراش قلم از طرف رویش نی بوده باشد یعنی از سر آن .

چهار مرحله تراش قلم:

1) برداشتن روی قلم(فتح)

2) تراش پهلوهای قلم (نَحت)

3) فاق قلم یعنی شكاف دادن دم قلم(شق)

4) قط (زدن سر قلم)

و اگرپشت برداری قلم را كه مخصوص قلمهای درشت است به حساب آوریم ، پنج عمل خواهد شد. و بیان آنها بدین قرار است:

1- (فتح) برداشتن روی قلم: و آن آغاز تراشیدن است برای میدان قلم و آن چنان است كه قلمتراش را در بدنه قلم فرو می بری و با فشار مساوی تا سر قلم ادامه می دهی و اندازه ی میدان قلم را به قدر بندانگشت ابهام یا منقار كبوتر گفته اند؛ ولی به اندازه ی قط قلم مناسبتر است.

ابن مقله وزیر گفته است: تراش شكم قلم برحسب سختی و سستی اقلام، مختلف می شود. در سخت آنقدر بتراشد كه (وجه قلم) مسطح و هموار شود و (عرض) آن را به اندازه ای كه برای خط منتخب خود خواهد، قراردهد. ولی در سست، واجب است كه گوشت قلم را به حدی بردارد تا به قسمت سخت (نزدیك به پوست قلم) برسد.  زیرا اگر چنین نكند ریشه ها و الیافی دم قلم پدید می آید و جریان قلم را كُند و ناهموار می سازد.

میدان قلم نباید زیاد بلند باشد؛ زیرا قدرت دست را كم می كند، قلم زود می شكند و نباید زیاد كوتاه باشد كه باعث شود مركب زیاد روی كاغذ برسد و خط را خراب كند و لذا در قلم  ِمعتدل، میدان قلم به اندازه ی قطر قلم مطلوب است.

2- (نَحتِ حواشی) تراشیدن پهلوهای قلم: ابن مقله گفته است: در تراش پهلوها واجب است كه دو پهلو نسبت به سر قلم مساوی باشد و هیچ یك بر دیگری نچربد والاّ زبانه قلم را ضعیف می كند (زیرا تعادل قلم را به هم می زند) ولازم است كه تراش دو پهلوی قلم به حالت شمشیری باشد و این حالت تا به سمت سر قلم بگراید. زیرا در این حال جریان مركب از دم قلم بهتر می شود.

مؤلف فوائد الخطوط گوید: قلم را باید مشابه حوت (ماهی) تراشید تا ذنب الحوت (دم ماهی) ظاهر شود و تمامی تراش قلم مشابه به حوت باید.

ضیاء الدین محمد در رساله خط نستعلیق خود آورده است: پهلوهای قلم را به قلمتراش باریك اندام، خالی كند تا سر قلم تیز نشود و كبوتر دم آید و تنگ شق باشد.

مجنون در رسم الخط گوید:

اگرخواهی كه بتراشی قلم را بگویم با تو یكسر بیش و كم را

قد نوك قلم آن گونه باید       كه قدر بندانگشتی نماید

تهی كن هر دو پهلوی قلم را كه ماهی دم نماید نزد دانا

ولیكن جانب اُنسیش باید    كه آن نازكتر از وحشی نماید

3- (شق) شكاف دادن دم قلم است كه اصطلاحاً فاق می گویند.

ابن مقله گوید: فاق قلم نیز بر حسب سختی و سستی قلم و حالت میانه مختلف است. اما در حال میانه كه نه سخت باشد و نه سست، واجب است كه به مقدار نصف میدان قلم یا دوثلث (3/2) فاق زده شود، و فایده آن این است كه به این اندازه، خط از تباهی و فساد ایمن می گردد و اگر زیادتر شد دو زبان قلم در وقت نوشتن از هم باز شده ، خط را فاسد می سازد.

و اما فاق در قلمهای سخت به اندازه میدان قلم خوب است (در قلم های سست ، مقدار ثلث و نصف را تعیین كرده اند) .

و هم ابن مقله گفته اسـت: واجب است فاق قلم بر وسط میدان قلم قرار گیرد. و استاد ابوالحسن ابن بواب بر این طریقه بوده و گفته است: غلظت دو زبانه قلم باید مساوی باشد. و جایز است كه غلظت طرف راست از طرف چپ بیشتر باشد.

معمولاً پس از میدان قلم و تراش پهلوها، فاق می دهند و دو زبانه ی قلم را برابر می سازند. (وحشی و انسی)

معدودی از خطاطان (مانند صاحب فوائد الخطوط) را عقیده این بود كه طرف وحشی (زبانه ی راست) را بیشتر از انسی باید ساخت. مثلا به نسبت ثلث و ثلثان یا چهار دانگ و دو دانگ.  و این عقیده طرفدار ندارد و بهتر، مساوی و برابر بودن وحشی و انسی قلم است چنانكه سلطانعلی مشهدی فرموده است:

وحشی و انسیش برابر كن   چاردانگ و دودانگ گشته

و گویند كه طرف وحشی قلم باید بقوّت تر از انسی باشد چه هر مشقتی كه هست بر سر آن است.

بنا بر عقیده اساتید خط، شكاف سرقلم بر وسط حقیقی عرض قلم باید باشد، و آن را بر دو گونه معمول داشته اند:

یكی آن است كه پس از تراش پهلوها، با نیش قلمتراش اشاره ای بر وسط عرض قلم، نزدیك سر قلم بكند و شكافی صاف و ملایم وارد سازد؛ دیگر آنكه قبل از تراش پهلوها و بعداز "فتح"  فشار و زور، انگشت ابهام را بر سطح "عرض" قلم وارد كند تا بشكافد و این طریق دوم به شرط مرغوبی قلم و راست بودن رگهای آن، بهتر و سالمتر است و طریقه ای است كه بابا شاه اصفهانی ارائه كرده و گفته است كه این بهترین شقوق است.

4- قط قلم: اصل قطّ، قطع  است و قطّ و قدّ در لغت نزدیك به هم است ، جز این كه قط در برش شمشیر از عرض، و قد از طول استعمال شده است. و آن در كار كتابت چنانست كه سر قلم را از جانب میدان (عرض) روی قط زنی صاف بگذارد و تیغه قلمتراش را بر پشت سر قلم نهد و با انگشت ابهام به پشت قلمتراش بقوت بفشارد تا صاف و بی عیب قط شود. و نباید دم قلم را به مقدار زیاد به دم قلمتراش بدهد كه ناصاف خواهد شد.

صدایی كه از قطّ قلم بر می خیزد باید یكصدا و در كمال پختگی باشد. اگر صدای بلند یا پَست برخاست اعاده ی قط لازم است؛ زیرا این چنین صدایی ، خالی از عیب و علت نیست، و مقرراست كه:

قط  اول نكو نمی آید          قط دوم نكوشود شاید

سلطانعلی مشهدی گوید:

 تا صدای قط قلم شنوی      غافل از قط آن قلم نشوی

گر صدای قط قلم نه نكوست    دان صدای ندای علت اوست

و نیز سروده است:

شرط قط دان كه بیشمار بود     هر كه دانست مرد كار بود

گیر محكم قلمتراش اول با " نی قط " اگر نئی احول

قلم خویش بر " نی قط " نه       گر بگیری قلم به اصبع به

ساز محكم قلم بنا خن خویش تا كه در قط زدن نگردد ریش

در رساله ی عبدالله صیرفی آمده است كه آن آواز باید مانند تلفظ كلمه قطّ باشد و اگر چنین شنیده نشد خوب نیست. در همین رساله است (كه قبلة الكتاب جمال الدین یاقوت علیه الرحمة در زمان مستعصم ظاهر گشت و متابعت خط ابن بوابّ كرد. بعد از آن در تراشیدن قلم و قط زدن تغییری داد و استدلال و استرشاد از كلام امیر المومنین علی صلوات الله علیه كه فرمود: نوك قلم را دراز بتراش و فربه،  وقط قلم را محرف متمایل به راست كن تا در حال قط آوازی چون آواز مَشَرفی بر آید و گرنه قِطّ را اعاده نما. و گویند مَشَرفی (كلمه مشرفی را چنین بیان می كند : مشرفی منصوب به قریه ای از سرزمین عرب كه نزدیك سبزه و كشتزار و آبادانی است و اسم آن (مشارف شام) است. و شمشیرهای مشرفی از آنجاست. و گفته اند این نسبت به موضعی از یمن داده شده است نه به مشارف شام) شخصی بوده است كه شمشیر را در غایت خوبی و لطیفی ساختی چنان كه به هر چه می نهادند دو نیمه می كرد و در غایت نازكی آوازی از آن بر می آمد.

ابن مقله گوید : زمانی كه خواستی قلم را قط كنی قلمتراش را كمی به پهلو بخوابان، و به طور قائم و راست به كار مبر.

بدان كه قط از پنج نوع بیرون نیست: 1- نهایت تحریف 2- جَزم یا مستوی یا با تدویر 3- توسیط (بین تحریف و مستوی ) 4- بین بین آنها 5- مایل بچپ مانند قلم های لاتین نویسی.

قط بین تدویر و تحریف، رای ابن مقله وزیر و پیروان او مانند ابن بواب می باشد. و قط محرف اختیار یاقوت و پیروان اوست. مقصود از تحریف، ارتفاع نیش راست قلم است كه از نیش چپ برتر دیده می شود.

استادی گفته است : بهترین قطها محرّف معتدل و تباه ترین آنها قط مستوی است، زیرا قط مستوی به مقدار كمتر از محرف فرمان می برد. با قط محرّفِ معتدل و كمك فاق قلم  ، می توانیم در نوشتن ازجابجای دم قلم كمك بگیریم و استفاده كنیم. (از نیش و از نیم دانگ و یك دانگ و دو دانگ و سه دانگ یعنی6/12 و6/1 و6/2 6/3 دم قلم)

این شعر در افواه و معروف است:

محرّف تراش و محرّف نویس      به اندك زمانی (شوی) شود خوشنویس

حق آن است كه قط قلم كه مدار كتابت بر آن است بر حسب مقاصد نویسنده و نوع خط متفاوت گردد. مثلاً برای نوشتن ثلث و اجازه و دیوانی و نسخ یاقوتی، تقریبا یكسان است و باید محرف باشد. و قط برای محقق و ریحان تحریفش كمی بیشتر است كه آن حداكثر تعریف است. و برای رقعه تحریفی كمتر از نسخ یاقوتی، و برای نستعلیق كمتر از رقعه می باشد و همچنین در فروع ثلث كه درجلد اول گفته شد تحریف توقیع كمتر از ثلث و قط رقاع و غبارالجلسه متمایل به مستوی است.

ولی برای نوشتن كوفی با این كه به انواع قط ممكن است، اكثر مستوی است و گاهی مایل بچپ می توان نوشت.

حاصل آن كه بنابه قول ابن بواب  برای هر قلمی (خطی) در خور است. قط ریحانی حداكثر تحریف و بعد از آن در هر نوعی از انواع خط ها از تحریف كاسته می شود تا به رقاع می رسد كه اقل تحریف است.

5- پشت برداری قلم: در رساله های قدمای خطاطین از پشت برداری دم قلم ذكری نشده است.زیرا در آن روزگار بیشتر مدار نوشتن بر زیر نویسی و كتابت دواوین بوده است، كه پشت برداری لازم نمی آمده و شاید در درشت های متوسط هم، اكتفا به خاك مالیدن بر پشت قلم می كرده اند. لذا استادان متأخر به منظور هموار و یكسان شدن دم قلم، پشت برداری را در قلم های درشت معمول داشته اند. و آن چنان است كه قلمتراش را در فاصله چند میلی متری پشت نوك قلم گذاشته فشار ملایمی بدهیم كه به پوست فرو رود، بعد قلمتراش را به طور ملایم به طرف نوك قلم پیش ببریم.

چنان كه اشاره شد پشت برداری برای آنست كه دم قلم از دو سوی یكسان شود و بهتر فرمان ببرد و ضمناً توقفگاهی برای مركب باشد تا یكباره بروی كاغذ سرازیر نشود، چه نوك قلم از پشت و روی آلوده به مركب می گردد و از دو طرف به جریان مركب و نویسندگی  دخیل است و باید منظم و متعادل باشد.

در نتیجه می توان گفت كه راه عملی ساختن این دستورها آن است كه اول پس از برداشتن میدان قلم نی قلم را كه به دست چپ گرفته ایم نوك آن را روبروی خود بگردانیم و روی پایه انگشت ابهام بگذاریم.

 دوم: قلمتراش را با انگشتان راست، محكم بگیریم و پهلوهای قلم را از دو طرف به قدر لزوم و مساوی بتراشیم.

سوم:  نوك قلم را كه در این وقت دراز دیده می شود. اندكی با قلمتراش كوتاه كنیم.

چهارم: برای فاق ، نیش قلمتراش را بر وسط حقیقی نوك قلم بگذاریم و مختصر فشاری دهیم تا شكاف بردارد.

(بعضی هم در این وقت یا قبل از تراش پهلوها، با فشار ابهام شكاف می دهند، اما با نیش قلمتراش مطمئن تر است).

پنجم: دم قلم ریز و متوسط را روی قط زن نهاده  و شست چپ را روی قلم و سبابه و وسطی را زیر قط زن می گذاریم و قلم را محكم نگاه می داریم، آنگاه به طور مورب نوك آن را قطع می كنیم. و هر گاه قلم چنان درشت باشد كه نگاهداریش از قدرت قط زدن بر روی دست خارج باشد قط زن بزرگ و پهن تر را روی میز یا زمین صاف و مسطح قرار داده آنگاه قط میزنیم. همچنان كه قبلا گفته شد پشت برداری قبل از قط در قلمهای درشت لازم است.

 

 

 

امتحانات پایاندوره ای اردیبهشت 89

امتحانات پایاندوره ای اردیبهشت 89

روزهای پنجشنبه و جمعه 30/2/89و 31/2/89 در شهرستان خاتم برگزار می گردد

محل ثبت نام : هرات خ امام انجمن خوشنویسان خاتم 

مهلت ثبت نام  چهار شنبه 29/2/89

تلفن تماس :03525721115

خوشنویسی ایرانی

 خوشنویسی ایرانی

درحالی که عمدهٔ تبدیل نگارش معمولی کلمات به خوشنویسی هنرمندانه به عهده ایرانیان بوده‌است، رفته رفته ایرانیان سبک و شیوه‌هایی مختص به خود را در خوشنویسی ابداع کردند. هرچند این شیوه‌ها و قلم‌های ابداعی در سایر کشورهای اسلامی هم طرفدارانی دارد اما بیشتر مربوط به ایران و کشورهای تحت نفوذ آن همچون کشورهای آسیای میانه، افغانستان، پاکستان و هند می‌باشد. در این منطقه نیز خوشنویسی همواره به عنوان والاترین شکل هنرهای بصری مورد توجه بوده و دارای لطافتی خاص است.

در ایران پس از فتح اسلام، خطّاطی به شیوهٔ نسخ وجود داشت. در زمان حکومت ایلخانیان، اوراق مذهّب کتاب‌ها نخستین بار با نقش‌های تزیینی زینت یافت. در زمان حکومت تیموریان در ایران، خط و خوشنویسی به اوج کمال خود رسید. میرعلی تبریزی با ترکیب خط نسخ و تعلیق، خط نستعلیق را بنیان نهاد. مشهورترین خطاط قرآن در این دوره بایسنقر میرزا بود.[۹]

آنچه که به عنوان شیوه‌ها یا قلم‌های خوشنویسی ایرانی شناخته می‌شود بیشتر برای نوشتن موتون غیر مذهبی نظیر دیوان اشعار، قطعات ظریف هنری و یا برای مراسلات و مکاتبات اداری ابداع شده و به‌کار رفته‌است. این در حالی است که خط نزد اعراب و ترکان عثمانی بیشتر جنبه دینی و قدسی داشته‌است. هرچند آنان نیز برای امور منشی‌گری و غیر مذهبی قلم‌هایی را بیشتر به‌کار می‌برند، اما اوج هنرنمایی آنان - بر خلاف خوشنویسان ایرانی- در خط ثلت و نسخ و کتابت قرآن و احادیث قابل رویت است.

در ایران نیز برای امور مذهبی مانند کتابت قرآن یا احادیث و روایات و همچنین کتیبه‌نویسی مساجد و مدارس مذهبی بیشتر از خطوط ثلث و نسخ بهره می‌گرفتند که نزد اعراب رواج بیشتری دارد. هرچند ایرانیان در این قلم‌ها نیز شیوه‌هایی مجزا و مختص به خود آفریده‌اند.

خط تعلیق را می‌توان نخستین خط ایرانی دانست. خط تعلیق که ترسل نیز نامیده می‌شد از اوایل قرن هفتم پا به عرصه گذاشت و حدود یکصد سال دوام داشت تعلیق از ترکیب خطوط نسخ و رقاع به وجود آمد و کسی که این خط را قانونمند کرد خواجه تاج سلمانی بود. که بعدها به وسیله خواجه عبدالحی منشی استر ابادی بدان قواعد و اصول بیشتری بخشیده شد.[۱۰]

پس از خط تعلیق که نخستین خط شکل گرفته ایرانی بود. در قرن هشتم میرعلی تبریزی (۸۵۰ هجری قمری) از ترکیب و ادغام دو خط نسخ و تعلیق خطی بنام نسختعلیق بوجود آورد که نام آن در اثر کثرت استعمال به نستعلیق تغییر پیدا کرد. این خط بسیار مورد اقبال واقع شد و موجب تحول عظیمی در هنر خوشنویسی گردید. [۱۱] و بعدها در دوران شاه عباس صفوی به دست میرعماد حسنی به اوج زیبایی و کمال رسید.

خط نستعلیق علاوه بر خوشنویسانی که در حیطه ایران کنونی می‌زیستند. در خراسان بزرگ و کشورهای آسیای میانه، افغانستان و به‌ویژه خوشنویسان دربار گورکانیان در هندوستان (که تعلق خاطر ویژه‌ای به فرهنگ ایرانی داشتند) رشد و پیشرفت قابل توجهی کرد.

بطور کلی قرنهای نهم تا یازدهم هجری را می‌توان قرن‌های درخشان در هنر خوشنویسی در ایران دانست. در اواسط قرن یازدهم سومین خط خالص ایرانی یعنی شکسته نستعلیق به دست مرتضی قلی خان شاملو حاکم هرات با تغییر دادن خط نستعلیق ابداع شد. علت پیدایش آن را می‌توان به سبب نیاز به تندنویسی و راحت‌نویسی در امور منشی‌گری و بیش از آن ذوق و خلاقیت ایرانی دانست. همانطوری که بعد از پیدایش خط تعلیق، ایرانیان به‌خاطر سرعت در کتابت، شکسته تعلیق آن‌را نیز بوجود آوردند.[۱۲] درویش عبدالمجید طالقانی این خط را به کمال رساند.

در دوران قاجار خط کاربرد اصلی خود یعنی کتابت را از دست داد. از یک سو با تاکید و توسعه سیاه‌مشق‌نویسی به سمت هنر ناب رفت و از دیگر سو با پدید آمدن روزنامه‌ها و چاپ سنگی خود را به هنرهای کاربردی نزدیک شد. در دوران پهلوی روند نیازهای مدرن تجاری و تبلیغی حط را از کنج کتابخانه‌ها و مجموعه‌های خصوصی به بستر اجتماع کشاند و جریانات هنری مدرنی شیوه‌هایی چون نقاشیخط را به‌وجود آوردند که کماکان مورد توجه محافل هنری جهان است.

در سالهای پس از انفلاب اسلامی خوشنویسی با اقبال عمومی روبرو شد و انجمن خوشنویسان ایران که در سال ۱۳۲۹ تشکیل شده بود نقش بارزی در رشد و توسعه کمی و کیفی این هنر به عهده گرفت. همچنین خط زیبا معلی در سال‌های پس از انقلاب با تاثیر از خطوط اسلامی - ایرانی ثلث و شکسته نستعلیق توسط هنرمند توانمند آقای عجمی ابداع گردید و مورد استقبال زیادی هم قرار گرفت.

خوشنویسی

خوشنویسی به معنی زیبانویسی یا نوشتن همراه با خلق زیبایی است. گاهی درک خوشنویسی به عنوان یک هنر مشکل است. به نظر می‌رسد برای درک و لذت بردن از تجربه بصری خوشنویسی باید بدانیم خوشنویس افزون بر نگارش یک متن، سعی داشته اثری هنری با ارزش‌های زیبایی شناختی خلق کند.[۱] از این رو خوشنویسی با نگارش سادهٔ مطالب و حتا طراحی حروف و صفحه آرایی متفاوت است. همچنین از آنجایی که این هنر جنبه‌هایی از سنت را در دل خود دارد باید آن را تا حدی از نقاشیخط که مبتنی بر ارزش‌های گرافیکی مدرن و کارهای چاپی است متمایز کرد.

خوشنویسی تقریبا در تمام فرهنگ‌ها به چشم می‌خورد اما در مشرق زمین و به‌ویژه در سرزمین‌های اسلامی و ایران در قله هنرهای بصری واقع است. خوشنویسی اسلامی و بیش از آن خوشنویسی ایرانی تعادلی است حیرت‌انگیز میان تمامی اجزا و عناصر تشکیل دهندهٔ آن. تعادل میان مفید و مورد مصرف بودن از یک سو و پویایی و تغییر شکل یابندگی آن از سوی دیگر؛ تعادل میان قالب و محتوا که با آراستگی و ملایمت تام و تمام می‌تواند شکل مناسب را برای معانی مختلف فراهم آورد.

اگر در نظر داشته باشیم که خوشنویسی اسلامی و ایرانی براساس قالب‌ها و قواعد و نظام‌های بسیار مشخصی شکل می‌گیرد و هر یک از حروف قلم‌های مختلف از نظام شکلی خاص، و تا حدود زیادی غیرقابل تغییر، برخوردارند. آنگاه درمی‌یابیم که ایجاد قلم‌های تازه و یا شیوه‌های شخصی خوشنویسان بر مبنای چه ابداع و رعایت حیرت‌انگیزی پدیدار می‌شود. در خوشنویسی اندازه هر حرف و نسبت آن با سایر حروف با دقت بسیار بالایی معین شده‌است و هر حرف به صورت یک «مدول» ثابت درمی‌آید که تخطی از آن به‌منزله نادیده گرفتن توافقی چندصدساله‌است که همیشه میان خوشنویس و مخاطب برقرار بوده و با رضایت طرفین حاصل می‌آمده‌است. حتی ترتیب شکل کلمات نیز براساس مبانی مشخصی تعیین می‌شده که در «رسم‌الخط»ها و «آداب‌المشق»ها از جانب اساتید بزرگ تنظیم و ارائه شده‌است. قرارگیری کلمات نیز- یعنی «کرسی»- هر سطر هر چند نه به صورت کاملاً پیش‌بینی و تکلیف شده - که ناممکن بوده‌است - اما به‌شکل «سلیقه مطلوب» زمینه زیبایی شناختی پیشنهادی خاص خود را دارا بوده‌است.

برگی از قرآن به خط آندلسی

نمونه سوال دیماه88

کتابت ممتاز دیماه 88

محمد حسین کشمیری

معروف ترین خوشنویسان هندی در عصر خود و از مقربان اکبر پادشاه بود و از این پادشاه لقب (زرین قلم)گرفته و به آن معروف شده است . صاحب مناقب هنروران ،او را شاگرد میرعلی هروی می داند، که در این صورت باید زندگی بس دراز کرده باشد ، چه تاریخ وفات او را بالاتفاق سال 1020ضبط کرده اند و تاریخ مرگ میرعلی هروی باغلب احتمال ، سال 951 است که در حدود هفتاد سال پس از درگذشت میر علی واقع می شود ، مگر اینکه انگاریم که محمدحسین بیش از هفتاد سال زیسته و در کودکی شاگرد میرعلی بوده است و حال آن که میرعلی آخر عمردر بخارا و در غربت و شدت دلتنگی بسر می برده و معلوم نیست که در آن شرایط حال مشق دادن و تعلیم کودکان را داشته است . از شاگردان او ، حسین کشمیری و محمد مراد زرین قلم را می توان نام برد.

===================================================

کتابت عالی دیماه 88

محمد ابراهیم نواب

فرزند محمد مهدی طهرانی است . ملقب به «بدایع نگار» و از مورخان و خوشنویسان دوره محمد شاه و ناصرالدین شاه قاجار بود . از آثار او ، ترجمه نامه حضرت علی بن ابی طالب (ع) به مالک اشتر و فیض الدموع است که به خط میرزامحمد رضای کلهر ، بچاپ رسیده است . وفاتش به تاریخ  نیمه ماه ربیع الاول سال هزارو دویست ونود و نه قمری در طهران اتفاق افتاد 

===================================================

مقدماتی دیماه 88

سر ز پایت بر ندارم روز و شب

===================================

 

چلیپای عالی دیماه 88

مرا دل از هوس یار بر نمی گیرد

طریق مردم هوشیار بر نمی گیرد

وجود خسته من زیر بار جور عدو

جفای دوست به سر باز بر نمی گیرد

===================================

 

چلیپای ممتاز دیماه88

گر نداری سر آن کز سر جان در گذری

چشم در نرگس مستانه ی جانانه مکن

رخ میارای و قرار از دل مشتاق مبر

شمع مفروز و ستم بر دل پروانه مکن  

نتایج آزمون دیماه 88

برای مشاهده نتایج کلیک کنید

نتایج آزمون

خط معلی

معلي آخرين دستاورد خوشنويسي ايراني كه متبرك و بر گرفته از نام مولي علي (ع) است خطي دلپذير و زيباست . خطي قانونمند كه در گذر زمان مسلما بيشتر از اين در ميان هنرهاي ايراني جا باز خواهد كرد . خيل مشتاقان و هنرجويان كه سوي اين هنر در حركتند خود گواره اين مدعاست . مشق هنرمندان اين رشته از احاديث ، آيات و روايات و اسماء ائمه اطهار اين خط را نيز مانند ديگر خطوط اسلامي در زمره ي هنرهاي قدسي قرار داده ، معلي كه تحت تاثير مولا علي (ع) پا به عرصه وجود نهاده به زودي در دل هر ايراني جاي خود را بدست آورده و اهل دل را مجذوب حركات ظريف و زيباي خود نمود . خطي كه هم داراي كرشمه و هم داراي عرفان است و هم قدرت نفوذ در روح افراد را دارد . . اين هنر زيبا محصول سعي و تلاش و خلاقيت استاد حميد عجمي هنرمند تواناي اين سرزمين است .

اثر استاد عجمي

معلي گويي ساليان درازي است كه با فرهنگ اين سرزمين انس داشته با فرهنگ اين مردم گره خورده با اين مردم زندگي كرده و با ذوق و سليقه ي ايراني سازگار است . اين خط جوان كه محصول قرن اخير است حتما در تاريخ هنرهاي ايراني ثبت خواهد شد و ما باز هم افتخار خواهيم كرد به هنرهاي ايراني و فرهنگ ناب اين سرزمين .

يكشنبه ، ولادت حضرت امير و نمايشگاهي زيبا از خط زيباي معلي از هنرمندان خوش ذوق و جوان رشتياني و پاكدامن زينت بخش نگارخانه ي سوره ي تهران بود . جاذبه اين خط روحاني و تابلوهاي زيباي در اين نمايشگاه ناخودآگاه شيفتگان و علاقمندان را مجذوب حركات موزون خود مي نمود ، تركيب و فضا سازي اين خط بسيار زيبا ست . شايد بتوان ادعا كرد كه هر كلمه ي اين خط زيبا خود تابلويي مجزا ميتواند باشد و با هر كلمه ي آن ميتوان تابلويي را در معرض ديد قرار داد . و جا دارد سپاس و مراتب قدرداني و تشكر و تبرك خود را به اين دو هنرمند گرامي ابراز دارم هم بخاطر زيبايي آثار و هم بخاطر زيبايي و حسن انتخاب موعد نمايشگاه خط معلي و ولادت علي (ع) .

و اما در مورد مبدع اين خط زيبا سخني كوتاه از آنچه در اين سفر و اين ملاقات دستگيرم شد . استاد عجمي را از قبل ملاقات نكرده بودم و اين تنها ملاقات بنده با ايشان در همين نمايشگاه بود و از قبل بسيار دوست داشتم مبدع اين خط زيبا را ملاقات كنم و در اين فرصت اين توفيق دست داد . صميميت استاد با هنرجويان و خانواده هايشان زيبا و ديدني بود تواضع و فروتني استاد بسيار برايم جذاب بود و البته از مبدع اين خط زيبا جز اين انتظار نمي رفت . و خداوند را شاكرم كه فرصتي دست داد تا با اين عزيز هنرمند ملاقاتي هر چند كوتاه داشته باشم . و براي ايشان آرزوي سلامت و طول عمر از خداوند متعال دارم .

انشاالله اگر خدا بخواهد در آينده تابلوهايي از اين نمايشگاه در اين وبلاگ قرار خواهم داد تا همه عزيزان استفاده نمايند . براي اين دو هنرمند گرامي و همچنين استاد گرانقدرشان موفقيت بيش از پيش از خداوند منان خواهانم اميد در سايه الطاف الهي پايدار باشند . 


خط کوفی

اختراع خط به عنوان بازتابی شگرف از ثبت و ضبط افکار و اندیشه جوامع متمدن بشری است که در اجتماع ابتدایی با سیستم ساده و بدور از هر گونه روابط پیچیده اقتصادی نیاز به آن احساس نمی شود.

اختراع خط به عنوان بازتابی شگرف از ثبت و ضبط افکار و اندیشه جوامع متمدن بشری است که در اجتماع ابتدایی با سیستم ساده و بدور از هر گونه روابط پیچیده اقتصادی نیاز به آن احساس نمی شود. با پیشرفت و ازدیاد روش های تولید و گسترش اقتصاد در جنبه های صنعت و تجارت، خط ابتدایی به صورت تصویری تنها با کشیدن طرحی ساده از هر چیز بوجود آمد که معروف ترین نمونه آن هیروگلیف مصری است. به تدریج این تصاویر ساده و تجریدی به صورت علایم و نمادهایی تجلی یافت که بر اساس قراردادهای تعیین شده، مبین اسامی و کلمات بودند. بعد از گذشت زمانی چند، علایم و حروف قراردادی نیز تحت قاعده ای خاص درآمد و قواعد و دستورات ویژه ای موجب پیچیده تر شدن آن گردید که از این دست می توان به خط میخی اشاره نمود. به این ترتیب باید گفت که خط، جلوه ای از قراردادها و افکار انسانی است که بنا به موقعیت مکانی گوناگون به طرق مختلفی شکل گرفت و تحت نظم و قاعده در آمد. نمونه هایی از این خطوط نیز در ایران، ترکیه، هند، مصر و عربستان وجود داشته است. با ظهور اسلام و تصرف سرزمین ها و ممالک مختلف نیاز به خطی احساس شد که پاسخگوی حکومت گسترده اسلامی باشد و بتواند تمام ملت های مسلمان را وحدت ببخشد. بنابراین خط ساده ای که در شبه جزیره عربستان، خاستگاه اسلام، مورد استفاده بود، دیگر نمی توانست این نیاز مبرم و اساسی را برآورد، به همین خاطر، شاهد تکامل این خط بنا به ضرورت زمان هستیم که خط ابتدایی شبه جزیره عربستان همان خط حجازی که خود منشا نبطی و سریانی داشت در مراکز اداری خلافت وقت یعنی کوفه، با نظمی هندسی عجین شد و خط کوفی شکل گرفت. این خط علیرغم کاستی ها، خطی بود قابل استفاده در تمامی ممالک اسلامی. به علاوه با دارا بودن ویژگی شکل پذیری گوناگون و متنوع، قابلیت تکامل نیز داشت و به همین دلیل گویند که خط کوفی از حدود پنجاه نوع نیز تجاوز می کند. این خط در اوایل اسلام، ساده و بی پیرایه بر پیکر بنا نشست و با همان سادگی و نجابت، زینت بخش جنبه های دیگر هنر و صنعت مانند فلز کاری، سفال گری و کتابت گردید.

با گذشت زمان، به ویژه در دوران سلجوقی با انواع گل و برگ و تصاویر انسان و حیوان عجین شده و زمانی نیز خود به عنوان عاملی تزیینی عمل نمود. یکی از ویژگی های خط کوفی، کاربرد گسترده آن در هنرهای متنوع اسلامی مانند پارچه بافی، شیشه گری، فلزکاری، سفال گری، آجر کاری، کاشی کاری و... است. جلوه های گوناگون این خط در اشکال بدیع و چشم نواز، جذبه ای خاص به آن بخشیده که کمتر خطی در دوران اسلامی توانسته به آن دست یابد.

خط کوفی در آغاز فاقد اعراب و اعجام بود. علاوه بر زوایای تیز و هندسی آن که خشک جلوه می کرد، از دیگر معایب بزرگ آن همانا «مشکل خوانی» بود. به همین دلیل از نیمه دوم سده اول هجری، کوشش هایی برای آسان خوانی آن به عمل آمد. «ابوالاسود دونلی» اولین کسی بود که اعراب گذاری را بر روی خط کوفی آغاز کرد و انگیزه وی را، به حقیقت یا افسانه، چنین ثبت کرده اند که شبی دختر ابوالاسود در حالی که به آسمان می نگریست آیه ای از قرآن را با تلفظی غلط خواند. به همین دلیل ابوالاسود تصمیم گرفت برای جلوگیری از غلط خواندن قرآن، تفاوت بین صداها را در حروف مشخص نماید. وی این علامت ها را به صورت نقطه های درشت و مدور به رنگ قرمز درآورد، به این ترتیب که به جای زبر یک نقطه بالای حرف، به جای زیر یک نقطه زیر حرف، به جای پیش یک نقطه جلوی حرف و به جای تنوین دو نقطه روی یکدیگر به کار گرفت.

رنگ این نقطه ها که به نقطه های «ابوالاسودی» معروف گردید، قرمز و گاه سبز رنگ بود که بر خلاف رنگ متن کتاب به کار برده می شد. با این کار گامی در جهت اصلاح این خط برداشته شد اما هنوز کافی نبود چون باز هم تفاوت بین حروف مشابه مانند د، ذ، ر، ز، س، ش، ج، ح، خ، و غیره مشخص نبود. این بار شخصی به نام «یحیی بن یعم» بر روی حروف نقطه گذاری کرد و برای تمایز نقطه ها از اعراب قرار بر این شد که نقطه ها با دوایر کوچک و یا خطوط مورب نازک به رنگ سیاه گذارده شوند، علاوه بر این به ترتیب حروف نیز پرداختند و ترتیب قدیم به هم زده و ترتیب جدید بر مبنای ابتثی (ا _ ب‌ _ ت _ ث _ ...) به وجود آوردند. سپس «احمد فراهیری» (۱۰۰ _ ۱۷۰ هجری) شکل و علایم را وضع کرد که شامل فتحه، ضمه، کسره، سکون، تشدید، مد، همزه و تنوین بود. البته این اصلاحات و ابداعات با مخالفت هایی نیز رو به رو شد و عده ای در این بین معتقد بودند که باید قرآن به همان شکل زمان حضرت محمد (ص) نوشته شود. اما سرانجام نیاز شدید به خطی بر اساس قاعده و نظم آسان غالب گشت، هر چند شیوه کتابت قرآن به صورت اولیه بدون اعراب و اعجام و یا با نقطه های ابوالاسودی تا سده ۶ ه.ق نیز معمول بود.

به طور کلی خط کوفی به دو شکل و دو شاخه بزرگ مشرقی و مغربی تقسیم می شود.

●خط کوفی مشرقی خود به سه دسته تقسیم می شود که عبارتند از:

الف) شیوه خطوط مکی، مدنی، بصری، شامی، مصری

ب) شیوه ایرانی.

ج) شیوه مختلط.

خط کوفی مغربی شامل شیوه های قیروانی (اندلسی)، قرطبی، تونسی، جزایری و سودانی است. خط کوفی مغربی خطی است مشتق شده از کوفی قدیم، قدیمی ترین نمونه ای که از خط کوفی مغربی در دست است متعلق به اواخر سده سوم هجری قمری است که به شیوه قیروانی نوشته شده است. از مشخصان خط قیروانی این است که خط ظاهری هندسی دارد به ویژه به حالت مستطیل و زاویه دار. از میان اقلام ذکر شده خط تونسی نزدیک ترین خط مغربی به خط مشرقی است.

اختلافی که بین کوفی مشرقی و مغربی وجود دارد در دو عامل خلاصه می شود، یکی در طرز نوشتن دو حرف «ف و ق» و عامل دوم در به کار گرفتن ردیف الفبایی.

در آغاز به ذکر دگرگونی های خط کوفی پرداختیم اما تکامل و گسترش خطوط به همان جا ختم نمی شود بلکه همچنان به روند خود ادامه می دهد تا نهایتا در زمان عباسیان به طبقه بندی قلم های مختلف و همچنین به آغاز تذهیب می انجامد، تعداد این اقلام طبقه بندی شده بسیار زیاد و هر کدام بر حسب ریزی و درشتی و درجات خط نامگذاری شده بودند مانند: سجلات، دیباج، طومار کبیر، ثلث کبیر، ثلثین صغیر، نصف ثقیل و... و سرانجام شخصی به نام «ابو علی محمد بن مقله» معروف به ابن مقله (۲۷۲ _ ۳۲۸ ه.ق) به انتخاب ۱۴ نوع از قلم ها پرداخت و خطوط را اصلاح و تحت قاعده سطح و دور درآورد و همچین به هندسی کردن ابعاد حروف و مقایسه آنها با یکدیگر و به ظرافت و کمال و زیبایی رساندن خط پرداخت.

از دیگر علمایی که به اصلاح خط پرداختند «ابوالحسن علی بن هلال» (ابن هلال) مشهور به «ابن بواب» بود که در اوایل سده پنجم هجری قمری در زمان خلافت عباسیان می زیست. وی در اصول و قواعد ابن مقله تصرفاتی کرد و شیوه تازه ای را که سنجیدن حروف و کلمات به وسیله نقطه بود را به وجود آورد.

در اواخر سده هفتم هجری قمری یعنی ۶۹۸ هجری قمری «یاقوت مستعصمی» خطوطی را که به وسیله ابن مقله و ابن بواب بر پایه هندسی و نقطه به وجود آمده بود مورد دقت نظر قرار داد و از میان آنان ۶ قلم را انتخاب و با تمام قدرت به زیبایی و ملاحت آنها پرداخت و با ابتکاراتی که خاص وی بود آن چنان این ۶ قلم را توسعه داد که خط کوفی به یک باره به فراموشی سپرده شد. این ۶ قلم که به اقلام شش گانه یا اقلام سته معروفند عبارتند از: نسخ، ثلث، توقیع، رقاع، محقق و ریحان. دوران رواج و رونق اقلام سته تا سده نهم و دهم هجری قمری بود، اگر چه حیات آنها تا به امروز نیز ادامه یافته است.

بازگردیم به خط کوفی، این خط که در ابتدا خشک و خشن بود با ذوق تلطیف شده هنرمندان اسلامی به خصوص ایرانیان، روح و حیاتی دیگر یافت و در اندک زمانی با ترصیح جنبه زیباسازی مورد توجه قرار گرفت.

●خط کوفی از نظر ترکیب به سه دسته تقسیم می شود:

۱. ساده یا محرر

۲. تزیینی

۳. بنایی یا معقلی

خط کوفی ساده همان شیوه قدیمی و تزیین است که در قرون اولیه اسلامی به ویژه در دوره امویان متداول بوده و نمونه های این نوع خط را می توان بر روی مسکوکات اموی و یا در مسجد ابن طولون در شهر قاهره دید.

دومین نوع خط کوفی تزیینی بر خلاف نوع اول است که تابع اصول و قواعد معینی می باشد، کوفی تزیینی تحت هیچ قاعده مشخصی نیست.

در مورد این خط باید گفت که مشکل اساسی در خواندن آن است که به علت ترصیح جنبه تزیینی، پیچیده و مشکل خوان شده است و حتی برای قرینه سازی در خطوط تصرف کرده و به نقاشی متوسل شده اند، گاه حروف در میان انبوهی از شاخ و برگ و گل و یا تزیینات هندسی نهان می گردد چنان که در نظر اول نوشته به صورت توده ای از گل و گیاه جلوه می کند و دقیقا به این خاطر در خواندن کوفی تزیینی با مشکل رو به رو می شویم، این خط دارای انواع گوناگونی است مانند، مشجر، مورق، مزهر، مظفر، معشق، موشح

●مشجر:

به آن قسم از خط کوفی تزیینی گفته می شود که تزیینات ابتدایی در آن پدید آمد و سر خطوط عمودی و آخر بعضی حروف مانند «ن» و «و» شاخه شاخه شد، باشد مانند شاخه های درختان، قدیم ترین نوع این خط را در مسجد نایین شاهد هستیم.

●مورق:

در این شیوه فواصل بین حروف را با شاخه ها و برگ ها پر می کردند و معروف ترین این نوع خط کوفی نمونه هایی است که با گل و بوته های برگدار تزیین یافته است. زیباترین قلم مورق در کتیبه های مسجد قاهره به چشم می خورد.

●مزهر: (گل و برگدار)

در این قلم خطاط با گل و برگ خط را شبیه به تذهیب زینت می داده در حقیقت در همان نیمه دوم قرن سوم هجری،‌ کوفی با نقوش اسلیمی مخطوط شد و با خطوط اولیه تفاوت پیدا کرد این تحول در قرن پنجم هجری به منتهای درجه خود می رسد. مظفر:

در این شیوه علاوه بر تزیین فواصل کلمات با گل و برگ و شاخ گیاهان، خط و نوشته ها نیز تزیین شده اند.

●معشق: (قلم پیچیده درهم)

علاوه بر گل و برگ گره هایی در لا به لای خطوط به خصوص در حروف عمومی که بسیار بلند کشیده شده اند وجود دارد، به طور کلی به این شیوه معتقد یا گره دار نیز می گویند.

●موشح: (مصور)

در این شیوه خطاط اصول هندسی و نقاشی را در هم آمیخته و هم در خط و نوشته و هم در فاصله بین نوشته ها و به اصطلاح زمینه آن را تزیین و یا گره های متنوع به چشم می خورد که همین موضوع باعث دیر خوانی و سخت خوانی خط کوفی موشح می گردید، در این جا جنبه تزیینی بر خط غلبه دارد.

اکنون می پردازیم به کوفی بنایی یا معقلی که خود به سه نوع آسان، متوسط و مشکل تقسیم می شود و دارای نام های منجر، مربعی یا مستطیلی متداخل است. این خط دارای زوایای قائمه است که منجر به ایجاد یک طرح کامل هندسی می گردید. نوع خط کوفی معقلی در کتیبه بناها در ادوار مختلف به خصوص در دوره های سلجوقی، تیموریان و صفویان به کار برده می شده و نمونه های بسیار از این دست در بناهای شهرهای مختلف وجود دارد.

به طور کلی باید گفت که خط کوفی برای تزیین دادن، دست هنرمند را بسیار باز گذاشته و از سایر خطوط، کاربردی بیشتر دارد. خطاط با ترکیب حروف از حیث عمودی و افقی بودن و اتصال آنها با یکدیگر و آراستن این حرف ها با گل و برگ و سر حیوان و حتی انسان، شاهکارهایی آفریده که هم اکنون نیز زینت بخش بسیاری از اشیایی است که در موزه های سراسر جهان قرار دارد.

 

خوشنویسی



خوشنویسی یا خطاطی در ایام گذشته و دنیای سنتی، پیوسته با تحول و نوآوری همراه بوده است اما در جهان سنتی، به دلیل عدم نیاز عامه مردم به طور مستمر و روزمره به خط و فقدان نیازهای تجاری و انتشاراتی و تبلیغاتی، اهداف خوشنویسی ترکیبی بوده است از زیبایی بصری ـ آسانی، سرعت و سهولت نگارش و خوانایی تا درنهایت، بتواند روند مراسالات و مکاتبات و امور دیوانی و تا حدودی نیز انتقال دانش و اطلاعات را سرعت و سهولت بخشد. از طرف دیگر، هم در نظام سنتی و هم در دنیای معاصر و مدرن، انگیزه‌های کارکردی عاملی مهم و درجه اول، ‌در تحولات خط محسوب می‌شود. اگر چه زیبایی بصری نیز بدون شک مورد نظر خطاطان قرار گرفته اما امروز، صنعت چاپ و یک دستی و متحدالشکلی مکاتبات، این بعد عملکردی خطاطی را به حداقل رسانده و در کنار آن جنبه‌های دیگر خطاطی اهمیت یافته است. بنابراین نوآوری، مهم‌ترین خاستگاه تحولات خط در یکصدو پنجاه سال اخیر می‌‌باشد. تحولات فرهنگی ـ هنری و سیاسی ـ اجتماعی و فناوری که زمینه ساز نوآوری متفاوتی در خط شده‌اند در ایران، طی دو حرکت در دوره‌های قاجار و پهلوی خطاطی و خوشنویسی را تحت تأثیر قرار داده اند:

· الف ـ دوره اول ـ قاجاریه ـ (‌دوره نوآوری در جامعه سنتی)

جامعهٔ قاجاری جامعه‌ای سنتی بود اما در این دوران از عهد عباس میرزا پسر فتحعلی شاه و پس از جنگ های ایران و روس و شکست های ایران با جمع بندی از دلایل شکست و با حرکتی عبرت گیرانه توسط عباس میرزا تحولاتی در روند نوآوری انجام گرفت که حاصل آن نوسازی قشون ـ ‌ورود صنعت چاپ و ورود برخی کارخانجات و تأسیس مدارس سبک جدید و فرستادن دانشجو به خارج از کشور برای کسب علم و هنر بوده است. اما شاه بیت این نوآوری بعدها در ظهور و روزنامه ها و نشریاتی تحقق یافت که به نحوی اطلاع رسانی و آگهی های جدید را به عهده گرفتند. خط و خوشنویسی نیز در پرتو این تحولات وارد عرصه شد اما با ضرب آهنگی بسیار کند حرکت نمود تا بتواند نشریات تازه بر عرصه رسانده را بسنده نماید به عنوان نمونه نخستین نشریاتی که خوشنویسی جدیدی را می‌‌طلبیدند عبارت بودند از:

• کاغذ اخبار در 1253 به سردبیری میرزا صالح شیرازی

• وقایع اتفاقیه 1267 –1264 به سردبیری امیرکبیر

• قانون 1295-1290 به سردبیری میرزا ملکم خان

به طور تفصیلی تر و جهت تشریح نوآوری و تأثیر ‌آن بر خطاطی یکصد و پنجاه ساله آخر سرنوشت نخستین روزنامه‌های ایران قابل بررسی است.(به جستارهای مربوط به هر روزنامه مراجعه کنید)

· ب- دوره دوم – پهلوی (دوره‌ نوسازی

در سراسر قرن چهارده شمسی تاریخ خط و خوشنویسی در ایران مواجه با سرعت و نوآوری شگفتی است تا بتواند نیازهای معاصر تجارت و تبلیغات و فناوری را پاسخگو باشد. از سوی دیگر در سراسر قرن بیستم مکاتب بین‌المللی که پس از تولید در خاستگاه خود به سرعت جهانی می‌شدند، هنرمندان نوآور جهان به دو دسته تقسیم گردند: نخستین دسته هنرمندانی بودند که در هماهنگی کامل با سبک‌های بین‌المللی قرار گرفتند و دسته دوم از هنرمندانی تشکیل می‌شد که گرایش‌های بومی و ملی را در فضایی جهانی جستجو می‌کردند. نقش این هنرمندان بر تولد خطاطی نوین از چنان اهمیتی برخوردار است که جایگزینی برای آن نمی‌توان یافت. شاید بتوان گفت مکتب سقاخانه خاستگاه اصلی زیباشناسی و نوآوری معاصر، در خوشنویسی خط بوده است.


o مکتب سقاخانه و تأثیر آن بر نوآوری در خطاطی

در دهه چهل در ایران – در بهبوهه مدرانیزاسیون و درگیری‌های سنت گرایان و مدرنیست‌ها در حالی که مکتب رایج در سپهر بین‌المللی، هنر مردمی یا پاپ آرت در حال عبور و انقضای دوره خود بود عده‌ای از هنرمندان نوآور ایرانی، مکتب جدیدی را بنیان نهادند که تأثیر شگرفی بر تحولات خط، از خود باقی گذاشت، این مکتب بعدها، سقاخانه، نام گرفت.

در رأس این هنرمندان – پرویزتناولی، ژازه طباطبایی و حسین زنده رودی در جستجوی تعریف درباره‌ای از زیبایی‌های ملی و سنتی برآمدند. و یا به بیانی دیگر این هنرمندان با عشق به زوایای فرهنگ ملی و نگاهی گسترده به فرهنگ جهانی به فکر افتادند که مکتبی ملی- بین‌المللی تأسیس نمایند و حتی شاید بدون تمهیدی اولیه و به صورتی طبیعی به سوی تأسیس مکتب فوق کشانده شدند رویکرد اینان به اشیاء و عناصر بصری محیط اطراف زندگی مردم که در سقاخانه و زیارتگاه‌ها و اماکن مذهبی وجود داشت، باعث شد که از این اشیاء در فضای معاصر تعریف مجددی به عمل آید و در سامانی دهی تازه و بدیعی، به مکتبی جدید و قابل قبول و سرشار از نوآوری تبدیل شود …

عناصر مورد علاقه این هنرمندان در نماز، قفل‌ها و کلیدها - ضریح ‌های اماکن متبرکه و سقاخانه‌ها، نگین‌های انگشتری و حرزها و کاسه‌ها و الواح شمایل‌هایی بود که در مجموع از دیرباز مورد استفاده مردم جامعه سنتی بوده است بدون اینکه مردم یا هنرمندان با جنبه‌های بصری و زیباشناختی آن توجه خاصی مبذول نموده باشند. در حقیقت زیبایی با گوشت و پوشت و خون جامعه سنتی عجین شده و مصرف‌کنندگان غرق در آن بودند. در این میان خط، هم به عنوان عنصری مستقل که در این اماکن پیوسته وجود داشته و هم به صورت حکاکی‌هایی، بر روی ظروف و نگین‌های انگشتری، مورد توجه هنرمندان قرار گرفت. آنان همان طور که ساخت و ساز و ترکیب‌بندی مجددی بر روی همه اشیاء و تصاویر مذکور انجام دادند با نگاه مجدد خلاقانه بر خط نیز، آن را تعریف جدیدی نموده و طراحی مجدد، ترکیب‌بندی و ساخت و ساز نوینی بدان بخشیدند و بدین ترتیب نگاه بصری تازه‌ای به خط، در قلب سقاخانه متولد شد و خط کوفی این بار، پس از تحویل و تحولاتی هزار و چهارصد ساله، به سوی زبان و بیان جدیدی حرکت نمود.

خط و تبلیغات

نیازهای جامعه، در مقطع زمانی مذکور نیز خود محل بررسی است. رقابت‌های تجاری، تبلیغات، اعم از آگهی‌ها و پوسترها و همچنین، روزنامه‌ها و کتب و سایر نشریات به هنرمندان فرصتی بخشیدند که با هوشیاری خاص خود این هنر تازه پا به عرصه گذاشته را در روندی جدید به کار گیرند، نیازهای تبلیغاتی تجاری، سینماها، کتاب‌ها، روزنامه‌ها و مسابقات، بیان جدید بصری را طلب می‌کردند. خط و خوشنویسی می‌توانست این نیازها را برآورده نماید. این بار وظیفه بصری خط بر وظیفه مراسلاتی و مکاتباتی برتری یافت و به معنای دیگر در روند رقابت زیبایی و سودمندی (در زمینه مراسلات) زیبایی گوی سبقت را ربود.



سنت ‌شکنی در ارتباط شکل و محتوی

در روند خلاقیت‌های نوآورانه، هنرمندان به چنان ابداعاتی در خط دست یافتند که می‌توان آن را مجموعه‌ای از سنت شکنی ها، نام نهاد، شاید بتوان گفت مهم‌ترین سنت شکنی در رابطه، فرم و محتوا صورت گرفت. در دنیای سنتی، خط وظیفه داشت که مفهوم را به آسان ترین، سهل ترین، سریعترین و خواناترین وجهی بیان نماید تا در نگاه اول فرم و محتوی و شکل و مفهوم یک جا به بیننده و خواننده القاء ‌شود. اما اینک وظیفه مهم خط زیبایی و تبلیغ است. لهذا، هنرمندان در حالی که بدیع بودن و شگفتی را همراه زیبایی از اهداف مهم بصری تعیین نمودند با سه اقدام مهم عرصه نوآوری یعنی، تغییر شکل (‌دفرماسیون) در حروف اغراق در حروف (اگزجریشن) و ساده سازی (‌استیلزیشن) آن چنان تحولاتی در حروف ایجاد نمودند تا بتوانند زیبایی و قدرت ارایه و روح تبلیغ گرای آن را بالا ببرند. از این روی، خط در نگاه اول نه می‌‌توانست و نه می‌‌خواست که در روند این تغییرات مفاهیم را همراه با شکل، یکجا القا نماید. در نقاشی، از این هم، پا فراتر نهاده شد و به تمامی رابطه مفهوم و شکل از هم گسیخته گردید و خط در کنار رنگ و سایر اشکال به جزیی از ترکیب بندی تبدیل گردید و تغییر شکل و تکرار حروف فقط به قصد زیبایی از اهداف مهم هنر خط تلقی گردید.

هنرمندانی چون زنده رودی خط را در مرز جنبشی پیش بردند و تناولی خط را در مجسمه‌های هیچ ‌یا نقاشی « هیچ» بر روی کاسه بشقاب ها، متحول نمود و به دنبال آنان پی آرام آنچنان تغییر شکل هایی در حروف به وجود آورد که به کلی رابطه فرم و محتوی را از هم گسست و خط در آثار او به مجموعه‌ای از حرکت حروف در بطن سطوح رنگی تبدیل گردید. مافی نیاز با سیاه مشق های خود این سنت شکنی را ادامه داد تا نوبت به احصایی رسیدکه در آخرین تحولات هنری خود فقط به یک مجموعه‌ای از حرکت حروف دست یافت و نام آن را بسم الله نهاد.


پس از آن افجه‌ای با خط، نقاشی کرد و بالاخره جلیل رسولی از خط و چسباندنی ها ‌به یکدیگر سعی نمود ضمن احترام به رابطه فرم و محتوی در خط، از طریق چسباندن ترمه ها و نمدها و نظایر آن به تابلوی خط، غنای ملی و زیبایی سنتی ببخشد... و این روند ادامه داشته است تا آخرین دست آورد خط به نام مُعَلی توسط عجمی در سال 1378 شمسي پا به صحنه نهاد. این خط نیز تلاش می‌‌کند رابطه فرم و محتوا را حفظ نماید. توسل به نام علی ابن ابی طالب ع الهام بخش هنرمند، در تحول حروف و ترکیب بندی بوده است.

اینک که خطاطی، در روند تحولات جدید، وظیفه خود را خوانایی و سهولت نگارش و سرعت مراودات و مراسلات نمی‌داند کم یا بیش به فرمی زیبا تبدیل شده است که در درجه اول معنای خود را نه فقط القا نمی‌کند بلکه ادعایی نیز دارد در دوره‌های معاصر، در نقاشی ارایه فرم محض، نه تنها جرم نیست بلکه مطلوب نیز هست زیرا مخاطب مختار است که هر چه می‌‌خواهد ببیند و هر طور دوست دارد.قرائت کند اما در گرافیک، به ویژه در روند کاربردهای زندگی روزمره هنرمند ناچار است زیبایی را با سودمندی و گویایی ترکیب کند انبوه مخاطبان خود را که اغلب عامه مردمند، نه نخبگان، راضی نماید…

بنابراین، تمهیدات نوینی، به یاری خطاطی جدید آمده است. این تمهیدات جدید، عبارت‌اند از: ترکیب بندی، رنگ عناصر خیال و رمزهای تصویری که به حوزه و قلمرو مربوطه نزدیکند (‌مثلاً سینما یا تبلیغ قالی). اما همه شگردهای بالا، هنگام مفید می‌‌افتد که بینده و مخاطب با مشارکت فعال خود در فهم و خواند خط جدید تلاش نماید…. و این یکی از مهم‌ترین ویژگی های تحول خوشنویسی در خط معاصر است.

مدرنیستها و اقلام قدی

ز آنجایی که مدرنیست ها از دشواری خط و ناخوانایی آن واهمه نداشته‌اند جسورانه و بی دریغ درروند این نوآوری از اقلام قدیم استفاده نمودند. ظرفیت بالای نوآوری خط کوفی که از ثلث قرن دوم و سوم تا « معلی» در قرن پانزدهم هجری ادامه داشته و حتی گسترش یافته است به هنرمندان فرصت داد که تمامی اقلام خط توجه نمایند نه تنها تعلیق و نستعلیق و شکسته، که خط های خوانایی هستند بلکه شکل های قدیم تر و گمنام تر خط را نیز چون رقاع و محقق و ریحان و در شکل های هندسی، کوفی را چون خط بنایی ( معقلی ) و حتی کوفی گیاهی را نیز به عنوان مواد خام آثار خود تلقی نمایند. نکته مهم اینست که از تکنیک های ساده با قلم نی و مرکب، تا قلم و مو و رنگ روغن و حتی امروزه کامپیوتر دیجیتال آرت، هیچ یک از اقلام خط سنتی با خطوط مدرن در تضاد قرار نگرفته‌اند چرا که ظرفیت بالای خط کوفی، با همه تحولاتش توانسته است فرصت همزیستی خط و فناوری و هنر معاصر را به بهترین وجهی ایجاد نماید.

کلک های خط پارسی

کلک های خط پارسی شامل: اجازت، تعلیق، توقیع، ثلث، جلی، [[جلی دیوانی[[، دیوانی، رقاع(رقعه)، ریحانی، سنبلی، سیاق، شجری، شکسته، نستعلیق خط شکسته نستعلیق وکوفیو‌‌محقق و‌‌معلي یا نسخ می‌‌باشد.

خط ناخنی

گونه‌ای ريگر از خوشنويسي موجود است که خط ناخنی نام دارد. و مبدع آن به جای استفاده از جوهر و قلم, با فشردن کاغذ در بین دو ناخن انگشت میانی و شست کاغذ را تغییر شکل می‌دهد و بدین ترتیب کلمات شكل میگیرند. گفتنی است این نوع خط بسیار بدیع است و گسترش چندانی ندارد.

منبع : گروه آموزشی آموزش و پرورش بندپی غربی

نقاشی خط

شنبه ۱۴ دی ۱۳۸۷ - ۱۲:۰۲:۰۹ صبح

سیدمحمد احصایی
 ‌ساعت‌ها و لحظه‌های سید محمد احصایی این روزها با نقاشی و تدریس پر می‌شود. او كه همیشه ترجیح می‌دهد خود را یك <خوشنویس> بنامد تا گرافیست و حتی نقاش، این روزها به خاطر بیماری آرتروز قادر به خوشنویسی نیست. او را در منزل نمی‌یابم، با تلفن همراه او تماس می‌گیرم. استاد احصایی احوالتان؟
<آرتروز شدید گردن دارم و دست راستم متاثر از آن است. مرتب دارو می‌خورم، اذیت می‌شوم.> احصایی یكشنبه‌ها در دانشكده تدریس می‌كند و دو سه كار هنری هم به سفارش دیگران گرفته و مشغول كار روی آنهاست.
او از بیماری‌اش و تاثیر آن بر فعالیت خوشنویسی می‌گوید: <دست‌هایم كار نمی‌كند و از این رو نمی‌توانم خوشنویسی كنم. بیشتر نقاشی می‌كنم تا خوشنویسی. كتاب دیوان حافظ را كه نوشتم، به دستم صدمه زد؛ آرتروز ملا‌یم‌ام را شدیدتر كرد.> برای بیماری آرتروز احصایی هیچ درمانی نیست جز مراعات، نرمش، ورزش، آب گرم و كم كردن استرس. هوای سرد بیماری او را تشدید می‌كند. احصایی بیش از ۵۰ سال است كه در حوزه خوشنویسی، نقاشی و گرافیك فعالیت می‌كند. او پایه‌گذار <نقاشیخط> در ایران است و سال‌ها با مرتضی ممیز همدل و همراه بوده است. حدود یك ماه پیش نمایشگاهی از آثار او و پنج تن از هنرمندان جهان اسلا‌م در روسیه برپا شد. خود وی درباره این نمایشگاه می‌گوید: <این نمایشگاه ابتدا در موزه اورینتال مسكو برپا شد و در ادامه در سن پترزبورگ دایر گردید. فكر می‌كنم نمایشگاه موفق و خوبی بود.>احصایی این روزها با ناشری صحبت كرده تا آثارش را در قالب كتابی گردآوری كند، ضمن اینكه قرار است نمایشگاهی از آثار او در قم برپا شود.
او پیشنهادهایی هم به جوانان و علا‌قه‌مندان هنر برای بازدید از نمایشگاه‌ها دارد. نمایشگاه هنرهای از یاد رفته در فرهنگستان هنر، نمایشگاه دوسالا‌نه مجسمه‌سازی در موزه هنرهای معاصر، نمایشگاه آثار مهدی حسینی در گالری دی و دو نمایشگاه دیگر در گالری هما و خاك، پیشنهادهای این هنرمند پیشكسوت به دیگران است.

با استاد سیدحسین میرخانی كاتب قرآن كریم




در میان هنرهای اسلامی خوشنویسی به عنوان یكی از اصیل‏ترین و منزه‏ترین انواع هنری مطرح بوده و هنوز در میان همه هنروران، خوشنویسان به دلیل خدمات عظیمی كه در نشر و ترویج فرهنگ اسلامی داشته‏اند مورد تكریم و احترام شایانی هستند.

در این میان، ایرانیان با عشقی بی‏دلیل و خالصانه میراث هنری تمدن كهن خود را یكسره در پای دین مبین ریختند و آسمانی‏ترین و به یادماندنی‏ترین آفریده‏های خود را در عرصه قرآن و اسلام خلق كردند. از جمله این فرزانگان شادروان استاد سیدحسین میرخانی خوشنویس برجسته معاصر و كاتب نامدار كلام وحی است كه در آسمان پرستاره هنر ایران پس از سال‏ها هنوز درخششی خیره‏كننده دارد.

در بزرگداشت نام و یاد آن هنرمند فقید به محضر استاد غلامحسین امیرخانی رسیدیم تا با تورقی در دفتر خاطراتش برایمان از سال‏های حیات هنری استاد بگوید.

جناب استاد امیرخانی جناب‏عالی به‏عنوان یكی از نزدیك‏ترین همراهان استاد میرخانی، كه هم نزد برادر بزرگ -استاد حسین- و هم اخوی كوچك‏ترشان استاد حسن میرخانی تلمذ نموده‏اید، در ابتدا پیرامون حیات هنری استاد سیدحسین میرخانی و سجایای حرفه‏ای ایشان توضیحی بفرمایید؟

استاد سیدحسین میرخانی در 25 محرم 1325 هجری قمری در تهران متولد شدند. پدرشان مرحوم آقاسید مرتضی برغانی از اساتید بنام خوشنویسی در اواخر دوره قاجار و از شاگردان ممتاز میرزای كلهر بودند. شادروان میرخانی به همراه برادر كوچك‏ترشان، مرحوم سیدحسن میرخانی در محضر پدر از همان اوان كودكی به آموختن ظرایف و دقایق خط نستعلیق پرداختند. ایشان از خاطرات خردسالی خود و سرآغاز كار هنریشان هموراه خاطراتی پر از ظرافت و لطافت به یاد داشتند و از سعی پدر برای ایجاد اعتمادبه‏نفس در وجودشان حكایت‏ها می‏كردند.

در همان ابتدای تشكیل انجمن خوشنویسان در سال 1330 مرحوم میرخانی به عنوان استاد ممتاز مشغول به تدریس شدند و می‏توان گفت پاگرفتن، دوام و رسمیت‏یافتن انجمن در آن دوران مرهون هنر و سعایت وی بوده است.

اما در مورد بخش دوم سؤال شما و بیان ویژگی‏های كاری استاد چند نكته قابل‏تفكیك را می‏توان ابراز داشت.

نكته اول اشاره به این موضوع است كه در كشور ما بنا بر یك عادت سنتی اصحاب هنر در زمینه‏های تشكیلاتی به دلیل آن كه همواره مستغرق در جهان خود بوده‏اند وارد نمی‏شده و امورات را به‏دست غیر صاحبان هنر می‏داده‏اند. اما این استاد جلیل‏القدر وارد عرصه شدند و در انجمن خوشنویسان به عنوان یكی از اعضای اصلی حاضر گردیدند و تقریبا همه عمر مفید خود را به تعلیم خوشنویسی - چه قبل و چه بعد از تأسیس انجمن - پرداختند.

ایشان در این كار، دوام و مهارتی نیز داشتند. اصولاً هنروران، دل‏نازك، كم‏تحمل و زودرنج هستند و طبع ظریفشان اجازه مواجهه با مشكلات سخت و سرزنش طاعنان را به آنها نمی‏دهد. امام در آن روزگار سخت كه هر تشكلی متهم به مسائل حاشیه‏ای می‏شد و هنوز كار جمعی در كشور جا نیفتاده بود، مرحوم میرخانی در فاصله سال 1330 تا 1356 یعنی حدود 25 سال بدون هیچ وقفه‏ای كرسی خود را در انجمن خوشنویسان حفظ كردند و اگر روزگار سوی چشمان ایشان را نمی‏ربود سال‏های سال بعد هم در این عرصه می‏ماندند.

این نكته هم شایان ذكر است كه اگر می‏گوییم حضور ایشان در انجمن، یك حضور حاشیه‏ای نبود بلكه ایشان بدون هیچ مجامله‏ای چراغ و نور آن محفل بودند. این احساس وظیفه یك انسان برجسته برای مشاركت اجتماعی و فرهنگی در جامعه خود است.

بعد دیگر شخصیت ایشان مقام انصاف و هویت عمیق آن مرحوم بود كه هرگز گرد تظاهر و خودنمایی نگشت و سعی نكرد خود را در نزد مردم به صفتی موصوف كند. وی به آنچه می‏نوشت باور داشت و به آن عمل می‏كرد. از این رهگذر می‏توان میرخانی را عارفی عامل دانست. علی‏رغم تدین شدیدی كه داشت هرگز به سبك برخی مردمان در پی ظاهر مقدس‏مآبانه نبود و برایش فرق نمی‏كرد كسی او را مذهبی بپندارد و یا خیر. تواضع بی‏بدیلی را هم كه داشتند شهره آفاق بود با این كه بسیاری از هنرمندان آن دوران در آتش حسادت نسبت به معاصران می‏سوختند، هر كسی از آن سرآمد خوشنویسان می‏پرسید چه كسی استاد مسلّم است نام استاد كاوه را ذكر می‏كردند و از خود و برادر هنرمندشان سخن نمی‏گفتند.

جنبه دیگری از سجایای مرحوم میرخانی شاگردپروری ایشان بود. استاد همانند یك پدر یا مادر برای پیشرفت شاگردش دل می‏سوزاند و با برخوردی مشفقانه استعدادهای یك هنرجو را شكوفا می‏ساخت. از همین‏روست كه مؤثرترین افراد در خوشنویسی از شاگردان ایشان هستند.

از گذر زحمات استاد میرخانی و دیگر هنرمندان بزرگ بود كه آموزش خوشنویسی از یك هنر كاملاً ویژه افراد حرفه و یك هنر خصوصی تبدیل به فنی شد كه همه اقشار و مردمان توانستند به آموزش آن مشغول شوند. اگر امروز در عرصه هنر خوشنویسی وضعیت قابل‏قبول و شاید درخشانی داریم، به‏طوری‏كه 204 شعبه در سراسر كشور با شور و حال فراوان به بسط و نشر هنر اسلامی خوشنویسی می‏پردازند، حاصل كار این اساتید است.

چگونه با استاد میرخانی آشنا شدید و پس از آن، ارتباطتان با مرحوم میرخانی تا چه حدی بود؟

- از بركات انجمن خوشنویسان، برای من كه از كودكی علاقه‏ای وافر به خوشنویسی داشتم و در جست‏وجوی سرچشمه‏ای برای فرونشاندن تشنگی خود بودم، آشنایی با آن مرحوم بود. در محضر استاد میرخانی سال‏های سال تلمذ كردم و در عداد همراهان و نزدیكان ایشان در آمدم. بیش از این هرچه بگویم خودستایی است اما همین نكته را اشاره كنم كه در عالم هنر از دیرباز رسم بوده است كه اساتید بزرگ چند روز مانده به پایان حیاتشان با در اختیار نهادن ابزار كار خود به یك فرد، وی را به عنوان جانشین خود معرفی می‏كنند. استاد میرخانی در آخرین روزهای حیات پربركت خود پس از تماس با من قلم، دوات و برخی دیگر از ابزار خود را به این جانب هدیه فرمودند.

مسئله‏ای هم كه می‏توانم بگویم توفیق من در شاگردی دو برادر میرخانی بود كه حاصل آن تلفیقی از سبك‏های گوناگون است كه به یاری خدا به عنوان معدل خوشنویسی معاصر آن را ارائه كرده‏ام.

در مورد هنر كتابت قرآن استاد میرخانی سخن فراوان گفته شده است. اما از زبان شما كه از نزدیك حال و هوای آن روزها را درك كرده‏اید، این سخنان لطف دیگری دارد. برای ما از ویژگی‏های حرفه‏ای استاد میرخانی در این عرصه بگویید.

- مرحوم سیدحسین میرخانی دو قرآن نوشتند. یكی اگر اشتباه نكنم به سال 1328 و دیگری را در سال 1340 و هر دو را به خط نستعلیق به نگارش در آوردند كه در قطع وزیری در همان سال‏ها به چاپ رسید و اكنون نایاب و شاید بگویم كمیاب است.

ایشان خط نستعلیق را به عنوان یك خط ایرانی برای كتابت قرآن برگزیدند. اصولاً همان‏گونه كه می‏دانید اعراب در خط نستعلیق هیچ تبحری ندارند در قرن هشتم بود كه ایرانیان این نوع خوشنویسی را در قالب‏های هنری در آوردند. خط نستعلیق به دلایلی نمی‏توانست به همان‏گونه كه هست برای كتابت قرآن مناسب باشد. اولاً در نستعلیق، حروف در سرجای خود نمی‏آید و به‏طور كلی به دلیل شیب حدود 23 درجه‏ای نوشتار و پیوند حروف، اعراب‏گذاری بسیار مشكل است. لذا برای سازگاری نستعلیق با كتابت، استاد میرخانی اقداماتی به عمل آوردند. اولاً با بالا و پایین قراردادن اعراب فضای نازیبا و خسته‏كننده پر از علامت را به حالتی فرح‏انگیز تبدیل كردند كه چشم با گردش خود به آن می‏رسد.

هم‏چنین اعراب را قدری درشت‏تر از معمول گذاردند كه خواننده دچار اشكال نشود استاد میرخانی حالت بیضوی نستعلیق را به سوی دایره تمایل دادند. علاوه بر آن حروف ریز همانند د، و، ر، و الف را قوی‏تر نوشتند. ایشان حتی‏المقدور كشیده‏ها را كوتاه‏تر كردند تا نواختی مناسب در متن پدید بیاید و خلوت و جلوت به تعادل برسند.

قرآن دوم ایشان از كمال‏یافتگی و ملاحت بیشتری برخوردار بود. البته نه به آن معنا كه اولین اثرشان پختگی نداشت بلكه اهل فن و متخصصان در قرآن دوم كه طبیعی هم هست زیبایی و دقت بیشتری مشاهده كردند.

ایشان علی‏رغم تلاش برای سازگاری، حد قلم را رعایت كردند و هرگز از قواعد عدول ننمودند. هرگز كتابت ارجمند ایشان از قرآن كریم با موازین شناخته شده و تاریخ نزدیك به هزار ساله هنر خوشنویسی نستعلیق منافاتی نداشت.

خط نستعلیق همان‏طور كه خودتان هم اشاره كرده‏اید فقط با اعمال برخی تغییرات، مناسب نوشتن قرآن می‏گردد و در میان كسانی كه تحت‏عنوان اهل قرآن از آنها یاد می‏شود این خط برای قرآن كمی ناآشنا است. لطفا ضمن اشاره به تاریخچه خوشنویسی قرآن با خط نستعلیق، بفرمایید از سوی مردم چه برخوردی با قرآن نستعلیق استاد میرخانی صورت گرفت؟

- در مورد تاریخچه می‏توان گفت قبل از دوره صفوی قرآنِ بدون نقطه‏ای به خط نستعلیق به نگارش درآمد. بعد از آن هم میرزا اسدالله شیرازی، قرآنی نوشته‏اند كه اكنون در موزه كاخ گلستان وجود دارد. متأسفانه از سایر قرآن‏هایی كه به این شیوه قبل از استاد میرخانی نگارش یافته اطلاعی ندارم، اما قرآن استاد میرخانی اولین قرآن نستعلیق است كه به چاپ رسیده. در مورد برخورد مردم باید بگویم كه بسیار بازخورد خوبی داشت. حتی متدینین هم علی‏رغم وجود حساسیت‏های كاذب به دلیل زیبایی این قرآن آن را مورد استقبال قرار دادند. من نكته‏ای را به برخی كه تحت‏عنوان متدین از آنها یاد می‏شود و برخی اوقات متوجه اهمیت هنر نمی‏شوند بگویم كه باید توجه كنند همه‏گیر شدن و محبوبیت قرآن كریم به دلیل هنرمندی سحرآمیز خداوند در تركیب حروف و واژه‏هاست كه قرآن را به صورت یك اثر هنری بی‏بدیل درآورده است. اگر زبان هنر نبود اصولاً معانی و لطایف منتقل نمی‏شد و دین در میان عموم جامعه رسوخ نمی‏كرد. خط نستعلیق به گواهی عرب و عجم، عروس خطوط اسلامی است و چه زیباست كه قرآنی به این خط آراسته باشد.

جناب آقای امیرخانی! معمولاً اساتیدی كه به كتابت قرآن روی می‏آورند و به طور كلی در خوشنویسی مذهبی وارد می‏شوند تا پایان عمر هنری دست از این كار نمی‏كشند. علت آن هم شاید كمال‏جویی هنرمندان است كه تا پای مرگ سعی در ارائه اثر بهتری دارند. چرا استاد میرخانی بعد از دو قرن و آثاری كه در حوزه دین آفرید دیگر قرآنی كتابت نكرد در حالی‏كه سال‏ها پس از كتابت قرآن حیات داشتند و بالطبع بسیار پخته‏تر و خبره‏تر نیز شده بودند؟

- من این تقسیم‏بندی آثار به دینی و غیر آن را قبول ندارم - تمام فضای فكری هنرمند، دینی و معنوی است. برای یك هنرمند فرق چندانی نمی‏كند، هرچه ذهن زیباپسند و كمال‏طلب او را ارضا كند خواه شعر باشد یا سخن بزرگان جهان می‏تواند او را به خود مجذوب نماید.

این نكته را توجه نمایید كه تا موضوعی از نظر هنرمند، معنوی نباشد آن را در صفحه نمی‏آورد. پس نمی‏توانیم بگوییم اگر استاد میرخانی دیوان حافظ را نوشت این كار او دینی نیست. اصلاً این تقسیم‏بندی را نمی‏پذیریم.

اگربا این دیدگاه نگاه كنیم كه هنر هدفش رشد و تعالی انسان‏هاست، زبان هنر را یك زبان جهانی می‏بینیم و دیگر برچسب مذهبی و غیرمذهبی آثار هنرمندان نخواهیم زد. استاد میرخانی تا پایان عمر هر كاری و هر اثری كه آفرید می‏تواند با آن تعریف خاص در عداد آثار دینی جای گیرد.

امروزه اوضاع كتابت قرآن در كشورمان و قرآن‏های موجود در بازار قرآنی موجب بروز مسائلی شده است. قرآن رسمی كشور یك قرآن با كاتب غیرایرانی است، و این قرآن است كه به وفور و به ارزانی در كشورمان وجود دارد. این در حالی است كه ما، هنرمندان كاتب بسیاری داریم كه قرآن نوشته‏اند و برخی در آرزوی چاپ قرآن‏های متعددی كه نوشتند رخ در نقاب خاك كشیدند. چرا خطوط ایرانی و قرآن‏های بومی فراگیر نمی‏شوند؟

- چند عامل مختلف را باید در پاسخ این سؤال مدنظر قرار دهیم. یك مسئله ساده را می‏توان گفت سالانه چندین هزار نفر به حج می‏روند و یك جلد قرآن به خط عثمان طه و بسیار نفیس را به‏طور رایگان دریافت می‏كنند و حتما هم آن را می‏خوانند و نگهداری می‏كنند. پس بعد اول، فعالیت‏های حمایتی است. كدام ارگان قرآن‏های كاتبان داخلی را حمایت و در این ابعاد گسترده میان مردم توزیع می‏كند. چرا آثار اساتید ارسنجانی، مرحوم نیریزی، مرحوم اشرف‏الكتّاب كه از فرط زیبایی بیننده طاقت خود را از دست می‏دهد و امروز در موزه‏ها غریبانه در حصار شیشه‏ای زندانی است چاپ نمی‏شود.

اول انقلاب این قرآن آقای عثمان طه را یك گروهی با ارتباطات و مسائل آن‏چنانی به داخل كشور آوردند و آن را بسط دادند. نمی‏دانم اصلاً اجازه‏ای از ناشر گرفتند و یا از ابتدا بنای آنها بر یك سرقت هنری بوده است.

اكنون با كمال تأسف از سوی یك نهاد كاملاً رسمی به یك خوشنویس درجه سوم عرب سفارش قرآن ملی جمهوری اسلامی ایران داده شد. بدون آن كه از هیئت كارشناسی خوشنویسان داخلی حتی یك نظرخواهی هم بشود.

بسیاری هم به دلیل نان و نام چاپ قرآن خیانت در حق قرآن روا داشته و به هر فرو مایه‏ای سفارش كتابت دادند و آنها هم بازار قرآن‏های داخلی را به كسادی كشاندند تا راه، بیش از پیش برای قرآن‏های كاتبان عرب باز شود.

و اما به رسم همه گفت‏وگوها از شما می‏خواهیم به عنوان سخن آخر اگر نكته‏ای دارید، بیان بفرمایید.

- دو مسئله وجود دارد، یكی اشاره به مراسم یادبودی كه یكی از مؤسسات برای مرحوم میرخانی برگزار كرده بود. ما می‏گوییم استاد نیازی به تجلیل نداشتند اما اگر می‏خواستند كاری كنند باید در شأن ایشان باشد. نباید مراسم تجلیل پر از شعار و تكرار باشد و در آن به افراد غیرمتخصص مجال اظهارنظر بدهند. از همه كسانی كه می‏خواهند برای یاد و نام اساتید هنر مراسمی برگزار كنند می‏خواهم به جای پرداختن به شخصیت آنها اندیشه و تفكر آنها مورد بررسی قرار دهند.

و نكته آخر آن كه امیدوارم شرایطی فراهم شود تا قرآن مرحوم میرخانی بار دیگر به چاپ برسد تا همگان از زیبایی و لطافت آن بهره‏مند گردند.

نمونه سوالات امتحانات سراسري انجمن خوشنويسان ايران

امتحانات دیماه 1366
-------

متوسط:
پاکبازان بر شمشیر تو عمدا آیند

=======================

خوش

اخترانی که بشب در نظر ما آیند
پیش خورشید محال است که پیدا آیند

==========================

نستعلیق عالی

ای آب روان سرو برآورده تست
وی سرو چمان چمن سراپرده تست
ای غنچه عروس باغ در پرده تست
ای باد صبا این همه آورده تست

=========================
شکسته عالی

بروز وصل از آن خاطری حزین دارم
که دشمنی چون فراق تو در کمین دارم
فراق صبر و سکون خواهد و یقین دارم
که من نه طاقت آن و نه تاب این دارم

-----------------------------------------------
نستعلیق ممتاز

زدرد عشق تو امید رستگاری نیست
گریختن نتوانند بندگان بداغ
تورا که این همه بلبل نوای عشق زنند
چه التفات بود بر ادای منکر زاغ

سوالات امتحان سراسری سال ١٣٨٢

دوره ی تابستانی:

**********************************************************

مقدماتی:

دل آرام گیرد به یاد خدا

====================================================


متوسط:

من نیز دل به باد دهم هرچه باد باد

====================================================

خوش:

سر خدا که عارف به کس نگفت

در حیرتم که باده فروش از کجا شنید

====================================================

عالی نستعلیق:

گرعمر من وفاکند ای ترک تند خوی

چندان وفا کنم که توترک جفاکنی

توعهد کرده ای که نشانی بخون مرا

من جهدمی کنم به عهدت وفا کنی

====================================================

عالی شکسته:

تا نقش خیال دوست باماست

ماراهمه عمرخودتماشاست

آنجا که کمال دلبرآید

وا... که میان خانه صحراست

====================================================

ممتازنستعلیق:

جوی خون از دیده خورشید می سازد روان

چهره خاک از فروغ لاله حمرای تو

کعبه راچون محمل لیلی بیابان گرد ساخت

تاچه باجانها کند شوق جهان پیمای تو

====================================================

ادامه نوشته

نمونه سوالات امتحانات سراسري انجمن خوشنويسان ايران

دیماه 1366

نستعلیق عالی

                  ای آب روان سرو برآورده تست

                  وی سرو چمان چمن سراپرده تست

                  ای غنچه عروس باغ در پرده تست

                  ای باد صبا این همه آورده تست

 

شکسته عالی

                    بروز وصل از آن خاطری حزین دارم

                    که دشمنی چون فراق تو در کمین دارم

                     فراق صبر و سکون خواهد و یقین دارم

                     که من نه طاقت آن و نه تاب این دارم

 

سوالات سال1369

دوره عالي شکسته:

                          اي که برماه از خط مشکين نقاب انداختي

                           لطف کردي سايه اي برآفتاب انداختي

                         هرکسي با شمع رخسارت بوجهي عشق باخت

                           زان ميان پروانه رادراضطراب انداختي

 

دیماه ٧٦

نستعلیق عالی: 

                       این دخت علی که زینبش آمده نام

                        بر طاق سپهر علم بدریست تمام

                        تا مادر دهر دختر آورد و پسر

                        دختر نشنید کس بدین قدر و مقام

تیرماه٧٨

شکسته عالی:

                    بال بگشا و صفیر از شجر طوبی زن

                   حیف باشد چو تو مرغی که اسیر قفسی

                   تا چو مجمر نفسی دامن جانان گیرم

                   جان نهادیم بر آنش ز پی خوش نفسی

 

 ديماه78

نستعلیق عالی:

                      لب چون صدف به آب گهر تر نمیکنم

                    گوهر به آب روی برابر نمیکنم

                    در کعبه دلست شب و روزی روی من

                    چون آفتاب سجده به هر در نمیکنم

 

 دیماه 81

نستعلیق عالی:

                    گر بود عمر به میخانه روم بار دگر

                    به جر از خدمت رندان نکنم کار دگر

                    گر مساعد شودم دایره چرخ کبود

                    هم به دست آورمش باز به پرگار دگر

 

شکسته عالی:

                   چنان مستم چنان مستم من امروز

                   که از چنبر برون جستم من امروز

                   به جان با آسمان عشق رفتم

                       به صورت گر در این پستم من امروز
ادامه نوشته

نمونه سوالات امتحانات سراسري انجمن خوشنويسان ايران

 

دوره مقدماتي  

نمونه 1

با نور آفتاب چه باشد شرار ما

شاعر: صائب تبريزي

 

 

 

نمونه 2

نام را باز ستانيم ز ابر

شاعر: سهراب سپهري

 

 

دوره متوسط

نمونه 1

دهر به دوش تو نهد بارها

شاعر: پروين اعتصامي

 

 

 

نمونه 2

به هر کار فرمان مده جز به داد

شاعر: فردوسي

 

 

دوره خوش

نمونه 1

هرکه خود را از هوس ها باز کرد

چشم خود را آشناي راز کرد

شاعر: مولوي

 

 

 

نمونه 2

ماه و خورشيد به منزل چو به امر تو رسند

يار مهروي مرا نيز به من باز رسان

شاعر: حافظ

 

 

 

نستعليق دوره عالي

نمونه 1

سوداي تو از سرم بدر مي نرود    

     رويت ز مقابل نظر مي نرود

افسوس که در راه تو اي سرو روان 

    سر ميرود و بي تو بسر مي نرود

شاعر: سعدي

 

 

 

نمونه 2

تو به صورت رفته اي گم گشته اي   

 در نيابي زان که معني هشته اي

گه درختش نام شد گه آفتاب     

    گاه بحرش نام شد گاهي سحاب

شاعر: مولوي

 

 

کتابت دوره عالي

نمونه 1

فرازي از نهج البلاغه

بمن از تو خبري رسيده که اگر آنرا بجا آورده باشي خداي خود را به خشم آورده اي و رحمت او شامل حالت نمي شود و امام و پيشوايت را خشمگين ساخته اي که بايد از تو ا نتقام بکشد، زيرا خبر رسيده که تو اموال مسلمانان را که نيزه ها و اسبهاشان آنرا گرد آورده و خونهاشان برسر آن ريخته شده در بين عربهاي خويشاوند خود که ترا برگزيده اند قسمت مي کني.

 

 

 

نمونه 2

سلطان محمد خندان

از نستعليق نويسان مشهور خراسان و از جمله ي شاگردان طراز اول سلطان علي مشهدي است. گويند تمام مدت عمر را در هرات و در خدمت امير علي شير نوايي گذرانيده است. وي هنرمندي بي تکلف و با ظرافت و به صحبت اهل عيش متمايل بود و از فرط انبساط لقب خندان گرفته است. 

 

 

 

 

ادامه نوشته

تصاویر جشنواره قربان تا غدیر

آثار استاد رحيمي

آثار استاد رحيمي

آثار خوشنويسي

امتحانات میاندوره ای انجمن

بسمه تعالی


امتحانات میاندوره ای انجمن

 

خوشنویسان در شهرستان

خاتم

 

برگزار میگردد


مهلت ثبت نام : چهارشنبه88/10/23


آدرس : هرات خ امام کو چه شهید صادقزاده انجمن

خوشنویسان ایران شعبه خاتم


تلفن : 5721115-0352